مورد بدرفتاری واقع شدن و مصیبت در کودکی نیز از جمله علل اضطراب اجتماعی است. در این مرحله، مراجع با رفتارهای اجتنابی و ایمنی بخش خود که دلیل ماندگاری چرخه منفی اضطراب اجتماعی است، بیشتر آشنا می شود و سپس با کمک درمانگر،مواجهه سازی با آنها را شروع می کند. نوجوانی دیگر با تصور اینکه رفتارش عجیب به نظر برسد و یا ترس از اینکه پاسخ منفی به درخواستش از سوی جنس مخالف موجب آبرو ریزی و تمسخرش در حضور دیگران شود، از پیشنهاد دادن و ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف اجتناب می­ کند. استفاده از تکنیک های شناختی رفتاری نیازمند تمرین و تجربه ی زیادی است اما به محض این که بتوانید اضطراب خودتان و محرک های آن را تشخیص دهید، می توانید با استفاده از مهارت هایی که از جلسه ی درمانی شناختی رفتاری یاد گرفته اید، به مدیریت ترس ها و اضطراب های خود بپردازید. به همين دليل بايد از همكاري و همفكري اولياي كودكان، خود بچهها و مسؤولان مدارس مشتركا استفاده شود و در هر واحد آموزشي يك شورا و يا انجمن براي بررسي و برنامهريزي مسائل تربيتي و فكري دانشآموزان آن مدرسه تشكيل شود تا بموقع و بجا پيشگيريهاي لازم به عمل آيد.

تاكنون اين نهادها تا چه حدي در جلوگيري و كاهش ناهنجاريها و يا به تعبيري رفتارهايي كه سبب ساز جرايم دانشآموزي ميشود نقش داشته و يا اينكه چقدر در بهداشت رواني افراد در مقاطع مختلف مؤثر بوده است؟ دكتر زيبا هاشمي، روانشناس تربيتي در اين باره ميگويد: بطور كلي براي هر كودك و دانشآموزي كه به مدرسه ميرود بايد دو هدف اساسي را در نظر داشت و به كار گرفت. این کارشناس ارشد روانشناس بالینی گفت: به این افراد توصیه میکنیم دست از سختگیری در این موقعیتها بردارند، و اجازه دهند اضطراب را تجربه کنند به آنها میگوییم اشکال ندارد لکنت زبان بگیرند، اشکال ندارد تن صدای آنها تغییر کند، اشکال ندارد اشتباهی در موقعیتهای اجتماعی داشته باشند، به آنها گفته میشود به روانشناس تهران خودشان پاداش دهند. ↑ «گپی اجتماعی با رضا کیانیان: اول شهروندم بعد بازیگر». امروزه معلمان و اولياي مدارس به جاي توجه به رفتار و عكسالعملهاي عاطفي و رواني دانشآموزان، فقط به نمره ومعدل آنان نظر دارند در صورتي كه توجه به رشد رواني كودكان و نوجوانان از نظر مربيان بايد در درجه اول اهميت قرار گيرد و در مقابل در بسياري از مواقع با شدت عمل و سختگيريهاي بيمورد باعث عكسالعملهاي پرخاشگرانه از سوي دانشآموزان ميشوند. به همين دليل مدرسه و آموزش رسمي گذشته از انتقال دانش و مهارت، در جاي خود ميتواند تأثيرات شگرفي بر رفتار و اجتماعي كردن افراد و همسازي با اخلاق اجتماعي از طريق انتقال ارزشها، هنجارها و نگرشهاي اجتماعي مطلوب و مناسب داشته باشد اما اگر غير از اين عمل شود قطعاً با هدر رفتن سرمايهها و منابع مالي و انساني قابل توجهي روبرو خواهيم شد.

اما با توجه به اهداف و وظايفي كه در نظام آموزشي و پرورشي تمان جوامع دنبال ميشد اين سؤال مطرح است كه آيا آموزش و پرورش در كشور ما به عنوان يك نهاد رسمي و فرهنگي تاكنون توانسته است به اهداف مورد نظر دست يابد؟ به شكلي كه حتي تغيير و ايجاد دگرگوني بنيادي در مدارس براي تآمين بيشتر و بهتر نيازهاي تربيتي و پرورشي ضروري به نظر ميرسد. دكتر هاشمي در ادامه ميگويد: مدرسه به عنوان يك محيط آموزشي اگر نتواند وظايف تربيتي خود را به نحو احسن انجام دهد و بدون توجه به وظايف علمي و اجتماعي خود و بيعلاقگي نسبت به درك نيازهاي روحي نوجوان، فقط به آموزش كليشهاي صرف بپردازد قطعا به پايگاهي براي كج روي و انحراف دانشآموزان تبديل خواهد شد. اما در اين ميان نبايد مسائل تربيتي و نيازهاي فردي و اجتماعي دانشآموزان را ناديده گرفت. البته براساس آمار و ارقام موجود و گزارشهاي به دست آمده بيشتر كودكان و نوجواناني كه ناسازگار و در جريان انحرافات اجتماعي قرار ميگيرند بيشتر متعلق به خانوادههايي هستند كه خود داراي چنين مشكلاتي هستند اما نبايد نقش مثبت مسؤولان و مشاوران تربيتي را در مهار جرايم و ا نحرافات اجتماعي ناديده گرفت.

مرضيه ميلاني مشاور تربيتي در اين رابطه بر اين اعتقاد است كه «مدارس در مقاطع مختلف و در چارچوب نظام آموزش و پرورش به منظور آماده سازي كودكان و نوجوانان و پرورش قوه درك و آگاهي دانشآموزان ايفاي نقش ميكنند اما هر تلاشي كه در مدارس صورت ميگيرد بايد با هماهنگي و مساعدت والدين باشد ولي متأسفانه خيلي از افراد بر اين عقيدهاند كه قسمتي از جرايم و رفتارهاي نابهنجار دانش آموزان به سيستم آموزشي مدارس بر ميگردد اما كوتاهي والدين را در نظر ندارند. در این صورت است که اگر در جهان تنها باشیم، وحشت نمیکنیم. امروزه در جامعه كنوني ما به دليل دگرگونيهاي اجتماعي كه با رشد و توسعه شهرنشيني همراه بوده است پيشرفتهاي قابل توجهي در صنعت، اقتصاد و نيز علوم مختلف به وجود آمده است. در حالي كه همه مؤسسات آموزشي از كودكستانها گرفته تا دبستانها و دبيرستانها نقش مؤثري در بهداشت رواني و فراهم آوردن محيطي سالم در جهت رشد فكري و شكوفايي انديشهها دارند كه براي ايفاي چنين نقشي بايد معلمان و مسؤولان مدارس خود از سلامت رواني كافي برخوردار باشند چرا كه حفظ اصول بهداشت رواني و توجه به چنين اصولي در حقيقت ميتواند دنباله رشد شخصيت در محيط خانوادگي دانشآموزان باشد. در گذشته خانه و خانواده در عين حال كه به عنوان كوچكترين واحد اجتماعي محسوب ميشد ولي در جاي خود به عنوان پايه و اساس اجتماعات بزرگ نيز مطرح بود تا جايي كه به غير از مسائل تربيتي كودكان حتي امر آموزش آنان نيز از طريق خانواده امكانپذير بود.